خلاقیت و نوآوری

برای دستیابی به خلاقیت و نوآوری، بدترین ایده های ممکن را تصور کنید!

برای رسیدن به خلاقیت و نوآوری کافی است کمی دیدمان را بازتر کنیم.

ابزارهای خلاقانه بسیاری موجود هستند که باعث می شوند  طراحان برای ایجاد خلاقیت و نوآوری از آن‌ها استفاده کنند تا علاوه بر رونق کسب و کار خود نتیجه های بهتری هم کسب نمایند، اما هیچکدام به اندازه “تفکر اشتباه” یا همان “تفکر معکوس” تاثیرگذار نیستند. اشتباه فکر کردن زمانی رخ می‌دهد که شما عمداً به بدترین ایده و راه ممکن فکر می کنید و از این ایده ها برای پیدا کردن راه‌حل‌های جدید برای حل مشکلات قدیمی استفاده می‌کنید.

“منظورمان راه حلی است که خلاف راه حل منطقی پذیرفته شده است، که ممکن است باعث خندیدن شما شود یا حتی باعث شود شما از کار فعلی خود اخراج شوید”

یکی از مهمترین دستاوردها در زمینه تفکر معکوس توالی ژنوم انسان بود که Fred Sanger کل فرایند کاری خود را برای گرفتن نتیجه‌ای بهتر تغییر داد، که این امر نتایج دلخواه او را به دنبال داشت.

همان طور که Siddhartha Mukherjee در کتاب خود به اسم The Gene توضیح داده است، او استراتژی خود را تغییر داد و تلاش کرد برای اینکه DNA را بسازد، اینکه آن را بشکند. این تغییر روش منجر به دریافت جایزه نوبل دوم او در شیمی در سال ۱۹۸۰ شد که به توالی ژنتیکی کمک بسزایی کرد.

Francois Mallmann سرآشپز بزرگ آرژانتینی و مجری معروف مجموعه مستندات Chef’s Table در شبکه Netflix راحتی و تجملات رستوران‌های خود را برای آشپزی در طبیعت پاتاگونیا ترک کرد، بدون هیچ آشپزخانه ای و بدون سس مخصوص سرآشپز، همراه با گروهی از افردا تازه کار و کم تجربه به مسافرت پرداخت. Francois این جریان را “آشپزهای کولی” نامیده است. تفکر اشتباه او در مورد کاری که یک سرآشپز انجام می‌دهد و روشی که این کار را انجام می‌دهد باعث شد که او به تجربیاتی فوق‌العاده منحصر به فرد دست پیدا کند که دستیابی به آن‌ها هرگز در محیط مرسوم رستوران صورت نمی‌گرفت.

در یک گارگاه مشهور به اسم Design the work you love تجربه‌ی جدیدی از تفکر معکوس به اشتراک گذاشته شد. Mickey McManus به کمک کارآموز خود Lisa Rotzinger که در این کارگاه شرکت کرده‌ بودند، نقش‌های‌شان را تغییر داد. یعنی لیزا نقش رئیس را بر عهده گرفت و میکی یک کارمند ساده شد.

همان‌طور که میکی می‌گوید: “نقش ما به عنوان یک رهبر این است که یک ابر قهرمان باشیم که با موفقیت کارها را انجام می‌دهد و به داد همگی می‌رسد، اما بهترین کاری که شما می‌توانید انجام بدهید خدمت کردن به دیگران است. من فکر می‌کردم که چه اتفاقی می افتاد اگر نقش من به عنوان یک یاری رسان تغییر می‌کرد و به من اجازه این را می داد تا به این ابر قهرمان پرواز کردن را یاد بدهم!”

هنگامی که لیزا روتزینگر به عنوان یک کارآموز کار در AutoDesk را شروع کرد رئیس او مک مونوس برگه‌ای را به او تحویل داد که وظیفه لیزا این بود که درباره‌ی محتوای این برگه به جست‌وجو بپردازد. مک مونوس وظیفه لیزا را برای او شرح داد و به او گفته بود که باید دنبال مطالب و نتیجه‌هایی باشد که مونوس نمی‌دانست. سپس لیزا را برای مدت ۲ هفته ترک کرد و به سفرهای کاری خود می پرداخت، زمانی که مک مونوس از سفر بازگشت و نتایج کار لیزا را مشاهده کرد کاملا شگفت زده شده بود، این نتایج به قدری دارای خلاقیت و نوآوری بودند که مک مونوس این یافته های جدید را بر روی یکی از پروژه های جدید AutoDesk اعمال کرد و خود شخص لیزا هم این نتیجه گیری های جدید را به دیگران معرفی کرد.

۳ اصل اساسی که خلاقیت و نوآوری را ممکن می سازد

مک مونوس، به عنوان یک ابرقهرمان، ۳ اصل اساسی را که خلاقیت و نوآوری را به همراه دارد ارائه می دهد:

۱) آغازگر باشید

در ذهن یک فرد مبتدی احتمالات زیادی وجود دارد اما در ذهن یک فرد متخصص احتمالات کمی موجود است. زمانی که شما یک فرد مبتدی باشید چشم انداز دید شما گسترش پیدا می‌کند و بهتر عمل می‌نمایید. به عنوان یک فرد تازه کار شما بیشتر گوش می‌دهید تا این‌که حرف بزنید و شما کنجکاوی و علاقه بیشتری به یادگیری از افرادی دارید که ممکن است جوان باشند یا تجربه کمی داشته باشند.

ما باید همواره در حال یادگیری باشیم و این فرایند را متوقف نکنیم. همان طور که دیدگاه متفاوت لیزا که به دلیل تفکر جدید او تغییر یافته بود ذهن مک مونوس را برای ایجاد خلاقیت و نوآوری بازتر کرده بود. مک مونوس موقعیت جدید خود را exit level intern می‌نامد.

برای شناخت این رویکرد نوآورانه کافی است به کارمندان تازه کار و کارآموزان خود که به تیم شما اضافه می‌شوند بگویید شما کارآموز آن‌ها هستید!

۲) پذیرای فکرهای متفاوت باشید

گوش دادن به مردم، به جای این‌که به آن‌ها بگویید فکر می‌کنید چه کاری را باید انجام دهند، به سازمان‌های دیگر اجازه دهید تا ایده‌های خود را به کار گیرند، تحقیق کنند و نتیجه گیری های مورد نیازشان را بدست آورند.

موانع قرار گرفته در سر راه تیم شما چیست؟

یک پرنده باشید که همه چیز را نظارت میکند، دیدی جانبی داشته باشید.

این مورد این امکان را به شما می دهد که به خوبی مسائل و چالش ها را در نظر بگیرید، در حالی که اعضای تیم در نقش ابر قهرمانان باعث می شوند مسئولان مشکلات خود را حل کنند!

Dara Dotz با سازمان غیر دولتی خود Field Ready موانع را برای بهبود بخشیدن فجایع انسانی از بین می‌برد.

این سازمان به جای تکیه بر امکانات ارزان قیمت در مناطق فاجعه خیز، مردم را در این مناطق با فناوری‌ها و تخصص‌های گوناگون برای مبارزه با مشکلات آموزش می‌دهند. برای کمک به قربانیان فاجعه، این سازمان با گوش دادن شروع می‌کند. ناگهان این قربانی نقش یک ابر قهرمان را می‌گیرد و با همکاری با طراحان و مهندسان بهترین راه حل را پیدا می کنند.

توانمند ساختن تیم خود با این یاری این امکان را فراهم می آورد تا همگی در ارائه ایده ها سهیم باشند، درست همانند کاری که مونوس انجام داد و با همکاری لیزا و تشویق ایده‌های او باعث مشارکت لیزا در کار شد. در نهایت در ارائه نهایی خلاقیت و نوآوری لیزا در مرکز توجه قرار گرفته بود.

۳) سلسله مراتب‌ها را فراموش کنید

رابطه میان شخصیت ابرقهرمان مونوس با لیزا سلسله مراتب مورد انتظار را حذف کرد. میکی در کنار مدیر اجرایی نشسته بود و لیزا را مجبور به سرکشی به همه جا و سوال پرسیدن از همه ی افراد از جمله مدیر عامل کرده بود. مک مونوس از لیزا خواسته بود این طرز کار خلاقانه را به او یاد بدهد. در نهایت موفقیت لیزا در سطحی قرار داشت که در پایان پروژه ارائه نهایی وظیفه لیزا بود. مک مونوس گفت: “لیزا این سخنرانی حیاتی را به نمایش گذاشت و به ۴۰۰ مدیر ارشد، از جمله مهمترین مدیران، و مشتریانی نتیجه‌های خودش را ارائه داد.

هنگامی که ما اجازه می‌دهیم کسانی که در پایین‌ترین سطوح نردبان شغلی قرار دارند نقش ابر قهرمانانه ایفا کنند و خودمان از آن‌ها یاد بگیریم، بهترین ایده ها که خلاقیت و نوآوری را به دنبال دارند می‌توانند در جایگاه نخست قرار بگیرند.

  • لیزا قبل از رفتن به دانشگاه برای یک ترم اضافی کارآموزی در AutoDesk ماند، او از آن زمان فارغ التحصیل شده است و تمام وقت به عنوان یک استراتژیست به Autodesk پیوسته است.
  • میکی همچنان یک ابر قهرمان است که نقش یک یاری دهنده را دارد و او همیشه ادعا می کند چیزی نمی داند و در طول مسیر همیشه در حال یادگیری است!

به یاد داشته باشید، کلید تفکر اشتباه، یک ایده ظاهرا بد برای به چالش کشیدن وضعیت موجود است که ما را برای تصور کردن ایده های جدید و متضاد فراتر از تصورات خودمان آماده می کند.

زمانی که ما به خودمان اجازه می دهیم ایده های بدی داشته باشیم دقیقا زمانی است که بهترین راه حل ها را می یابیم، که خلاقیت و نوآوری را به دنبال دارند.

منبع: HBR