جیم جوزف به عنوان یکی از متخصصان بازاریابی، نویسنده و وبلاگنویس در زمینه کارآفرینی شناخته شده است که در نوشتههای خود نکاتی را به عنوان راهنمای آسان کارآفرینان بیان میکند. در این نوشته جیم جوزف درباره اهمیت جایگاهیابی در بازاریابی، تعریف جایگاهیابی و برخی از تعاریف مهم و اساسی پرداخته است.
جایگاهیابی یکی از سختترین و مهمترین مفاهیم بازاریابی نه تنها در وهله درک و استنباط، بلکه در وهله انجام و عمل است. این امر، بسیار مفهومی، شدیداً وابسته به علم نظری و قسمت اعظم آن احساسی است. هر کسی نمیتواند عملکرد خوبی در مقابل این ترکیب یعنی ترکیب علم نظری و بخش احساسی داشته باشد.
جایگاهیابی همچنین امری گیج کننده است، مخصوصاً زمانی که به خوبی ساختاردهی نشده باشد و زمانی که با دیگر قسمتهای توصیف کننده کسب و کار شما ترکیب شده و بخواهد هماهنگ شود تا مدیریت و بازاریابی گردد. بهتر است قدمی رو به عقب برداریم و نشان دهیم که چگونه جایگاه یابی از دیگر بخشهای طرح تجاری شما و دیگر عناصری که در کسب و کارتان به آن فکر کردهاید، متفاوت است.
بسیاری از مردم همچنان جایگاهیابی را با دیگر مفاهیم تجاری به اشتباه میگیرند، بنابراین هدف از این نوشته این است که در این سری از نوشتهها برخی از عناصری را که در همه طرحهای تجاری مشترک هستند را به صورت ساده تعریف کنیم. در این تعاریف سعی خواهیم کرد تا با اصطلاحاتی ساده و کاربردی واژههایی را که نیاز به درک و شفافیت است را به زبان ساده بیان کنیم.
اکنون از جایی شروع میکنم که هدف آغازینمان بود، یعنی: جایگاهیابی
جایگاهیابی
فضایی از ذهن مشتریانتان است که میخواهید هنگام تفکر به برند شما، آن را اشغال نموده باشید. همچنان که جایگاه شما باید در طول زمان پیوسته و منسجم بماند، در عین حال با رشد کسب و کارتان و جایگاه بازاریتان نیز باید رشد و توسعه یابد.
ماموریت
هسته هدف شماست – چرا این کسب و کار را آغاز نمودید. این مورد باید به ندرت تغییر یابد.
بیانیه مأموریت به انگلیسی: (mission statement) سند تدوینشدهای است که اهداف باثبات و منحصر به فرد سازمان را تعریف میکند: اینکه چرا سازمان وجود دارد، اهداف آن چیست، میخواهد به چه چیزی برسد. اینها برخی سؤالات اساسی هستند که بیانیه مأموریت قصد دارد پاسخ دهد. بیانیه مأموریت در برگیرنده اهداف، ارزشها، عقاید، و مزیت رقابتی سازمان است. در واقع بیانیه مأموریت ابزار اولیه مورد نیاز مدیران است، که راهنمای عمل سازمان محسوب میشود .
چشمانداز
ایدهآلی بلند مرتبه و رفیع از چیزی است که سازمانتان انجام میدهد. در واقع یک “چرا” برای ماموریتتان نیست، بلکه بیشتر “چه چیز”ی لازم برای انجام و اتمام ماموریتتان میباشد.
یک قالب کلی برای استراتژی وجود دارد که شما با استفاده از آن میتوانید به زبان سادهتر با مفهوم استراتژی آشنا شوید:
- الان کجا هستم؟
- کجا میخواهم بروم؟
- چگونه به آنجا بروم؟
ارزشها
اصولی است که بر مبنای آنها کسب و کار خود را اداره میکنید. اگر ارزشهای تجاری داشته باشید که باید داشته باشید، باید آنها را به مشتریان خود نیز انتقال دهید.
هر کسبوکاری براساس استراتژی، اهداف کسبوکار و ذینفعان خود ارزشها و اصول متفاوتی را دارد. این اصول از هر کسبوکاری به کسبوکار دیگر متفاوت است ولی نکته مهمی که باید مد نظر داشته باشید این است که این اصول را به صورت شفاف در اختیار مشتریان خود قرار بدهید.
آوا
چگونه کسب و کار خود را معرفی میکنید و چگونه با مشتریان خود تکلم میکنید. این که آوایی داشته باشید مهم است، اما مهمتر این است که بطور پیوسته و منسجم آن را بر تمامی کارهای تان اعمال کنید.
لحن و آوایی که برای انتقال پیام انتخاب کردهاید، باید متناسب با سایر ویژگیهای برند شما باشد. مواردی مانند استراتژی، جایگاهیابی و … که سبب میشود تا شما لحن و آوای مختص خود را برای ارتباط برقرار کردن با مخاطبان و مشتریان خود انتخاب کنید.
اهداف
به طور کلی سه نوع هدف وجود دارد، اهداف بلند مدت، اهداف میان مدت و اهداف کوتاه مدت. در طول این سال، قصد دارید چه کارهایی را انجام دهید. ممکن است چندین هدف کوتاه مدت داشته باشید که در طول زمان متناوباً تغییر کنند.
استراتژیها
چه برنامهای برای تکمیل و انجام اهداف خود دارید. ممکن است برای چندین هدف خود، چندین استراتژی داشته باشید.
تاکتیکها
برنامههای خاصی هستند که از آنها برای تکمیل استراتژیهای خود استفاده میکنید تا به اهداف خود برسید. تاکتیکها باید مستمراً تغییر یابند تا با کارهایی که در تجارت خود مجبور به انجام آنها هستید، هم قدم شده و هماهنگ باشد.
آخرین موردی که قصد داریم تا توضیح دهیم کارآفرینی است.
کارآفرینی
رکن و ستون رشد اقتصادی و کسب و کار آمریکایی همین واژه کارآفرینی است.
به اندازهی کافی تعاریف جالب و سرگرم کننده درباره ی اینکه “کارآفرینی چیست؟” وجود دارد. بعضی از کارشناسان نظریات و تعاریف گستردهای از کارآفرینی دارند. برای مثال از نظر برخی از آنان کارآفرین میتواند به کسی اطلاق شود که برای خود و در خانهاش کار میکند. برخی دیگر از کارشناسان دیدگاه ریزبینتری نسبت به این تعریف دارند، آنها معتقدند که یک کارآفرین تنها به کسی اطلاق نمیشود که بصورت مستقل کار کند، بلکه شغل او باید همراه با نوآوری، خلاقیت و رهبری باشد.
چیزی که همهی این کارشناسان دربارهاش نظر موافقی دارند این است که یک کارآفرین ایدهای را میگیرد، حول و حوش آن ایده یک کسب و کار راه میاندازد، کسب و کارش را مدیریت میکند و برای موفق شدن خطر ریسک را قبول میکند.