برندسازی کسب و کار کوچک

چگونه برندسازی، کسب و کار کوچک من را از بدهی نجات داد؟

آنچه می‌خوانید بخش‌هایی از کتاب BADASS YOUR BRAND است. کتابی نوشته Pia Silva که در آن فراز و نشیب‌های تبدیل شدنش از یک کسب و کار کوچک شکست خورده را تا برندسازی کسب و کار کوچک موفق شرح می‌دهد.


در سال ۲۰۱۱ من با همسرم که طراح گرافیک بود کسب‌ و کار کوچکی را ایجاد کردیم. او بخش خلاقانه طراحی را پیش می‌برد و من با روحیه نترس و کارآفرینانه خود سمت کسب‌ و کار را مدیریت می‌کردم. ما هم مانند دیگر استارت‌آپ ها افت و خیزهای بسیاری را تجربه کردیم ولی برخلاف همه تلاش‌هایمان بعد از سه سال با ۴۰.۰۰۰ دلار بدهی کفگیرمان به ته دیگ خورد!

وضعیت بدی که در آن قرار داشتیم واقعا آزاردهنده بود ولی به ما کمک کرد تا از زاویه جدیدی به کسب‌ و کار خود نگاه کنیم و به این نتیجه رسیدیم که می‌بایست گام‌های جدیدی برداریم تا از سوراخی که گرفتار آن شده‌ایم خارج شویم. ما آغاز به برندسازی کسب و کار کوچک خود کردیم و این نسخه جواب داد!

من با تمام وجود اصرار داشتم که دو نفر کارمندمان را در شرکت نگه داریم ولی همسرم من را متقاعد کرد که عذر آن‌ها را بخواهیم. با این کار کمی جا برای نفس کشیدن برای ما باز شد و توانستیم بهتر برای آینده فکر کنیم.

 ما موفق شدیم طی ۱۲ ماه آتی، نزدیک به ۵۰۰.۰۰۰ دلار درآمد از فروش خدماتمان کسب کنیم و دیگر نیازی نداشتیم تا من ۷ روز هفته را مداوم کار کنم.

ما از آن پس به جای رفتار مانند آژانس‌های تبلیغاتی بزرگ چند مشتری کوچک پیدا کردیم و تمامی فرایند برندسازی را از استراتژی تا لوگو و وب‌سایت برای آن‌ها انجام دادیم و این درس‌های بسیار مهمی در برندسازی کسب و کار کوچک به ما آموخت!

برندسازی کسب و کارهای بزرگ در مقابل برندسازی کسب و کار کوچک

هرچند برندسازی برای همه کسب و کارها نیاز است ولی واژه برندسازی آنقدری بیهوده به کار رفته است که ارزش واقعی خود را از دست داده است و پیاده سازی ضعیف برندها بسیاری را از این واژه زده کرده است.

مطمئنا به گفته بسیاری، برند روایت یک داستان ناب است! ولی چه داستانی؟ داستان زندگی شخصی شما؟ داستان علاقه‌ شما به سگ‌تان؟ داستان خاطرات دوران دانشگاه؟

مهم‌تر اینکه اصلا شما می‌دانید چگونه باید یک داستان را روایت کنید؟ اینجا دور میز ناهار و یا اردوی تفریحی نیست! بسیاری از کارآفرینان جوان با اشتباه در این موضوع بیشتر از اینکه به برندشان کمک کنند به آن ضربه می‌زنند.

در طول سال‌هایی که با کسب و کارهای کوچک بسیاری تعامل داشته ام مشخصا مشکل اغلب ‌آن‌ها ثابت بوده‌ است : نمی‌دانستند چگونه به مشتریان دست پیدا کنند و چگونه بتوانند به خوبی ازشان پول دربیاورند.

  • اغلب کارآفرین‌های جوان فکر می‌کنند یک لوگوی خوب به معنای یک برند خوب است (اینچنین نیست!)
  • آن‌ها روایت داستان را بیش از اندازه ضروری می‌پندارند (مهم هست ولی همه چیز نیست!)
  • کارآفرین‌های جوان پله پله برندسازی را نمی‌دانند و بیشتر احساس سردرگمی دارند تا برندسازی واقعی.

با همه این‌ها مشخص است که چرا مفاهیم برندسازی برای کسب و کارهای بزرگ برای کسب و کارهای کوچک بسیار انتزاعی به نظر می‌رسند.

برندسازی یک لباس تک سایز نیست!

واژه برندسازی (برندینگ) برای همه نوع کسب و کار تاکنون استفاده شده است! فارغ از اینکه کسب و کار در چه صنعتی است، به چه وسعتی است و یا چه هدفی را دنبال می‌کند. برای مثال زمانی که شما یک مشاوره کسب و کار هستید و به دنبال مشتریان دستچین می‌گردید قطعا استراتزی برندسازی شما با برند کوکاکولا که به دنبال تصاحب سهم بازار است متفاوت خواهد بود. اولی می‌بایست در تعاملات مستقیم میان افراد حضور داشته باشد و دومی با نمایش میلیون‌ها بار لوگو خود به تدریج سهم بیشتری از بازار بدست بیاورد.

اگر در گوشه‌ای از یک شرکت باشیم و فرصت زیادی برای وقت تلف کردن داشته باشیم بد نیست که راجع به مفاهیم دهن پرکن برندسازی ساعت‌ها صحبت کنیم! ولی مخاطب من آن کارآفرین‌های تنهایی هستند که تنها و تنها به فروش بیشتر فکر می‌کنند. اینها باید فقط روی آنچه که باید انجام شود تمرکز کنند تا اینکه زیبا جلوه کنند!

من زمانی که کسب‌وکار خود را آغاز کردم هیچ نظری درباره برندسازی نداشتم. اکنون هم نمی‌دانم چگونه می‌توان یک محصول را به میلیاردها نفر فروخت ولی اگر کسب و کار کوچکی داشته باشید به خوبی با نحوه رشد برند در آن آشنا هستم. استراتژی برند برای کسب و کارهای کوچک در خط مقدم آن‌ها بدست می‌آید نه از جملات قلمبه آژانس‌های تبلیغاتی.

کوزه گر از کوزه شکسته آب می‌خورد!

این مثال را زیاد شنیده بودم و همیشه از شنیدنش حس بدی داشتم! تا اینکه تصمیم گرفتم در وهله اول بهترین برند را برای کسب و کار کوچک خودم خلق کنم تا اینکه به بقیه استراتژی برندینگ نشان دهم. شبیه وبلاگ‌نویسی بودم که هیچ وبلاگی نداشت یا متخصص شبکه‌های اجتماعی که کسی او را دنبال نمی‌کرد! این وضعیت من را ترساند و به فکر فرو برد.

از یک برند شبیه همه تا یک برند منحصر بفرد!

ما مخاطب خود را کوچک‌تر و منحصرتر کردیم و بر روی بازاری متمرکز شدیم که از همه بهتر می‌شناختیمش و دوستش داشتیم. تمامی خدمات پراکنده خود را متوقف کردیم و شرکت را بر یک زمینه مشخص هدفمند ساختیم. دیگر برای کسی پروپوزال رایگان نمی‌فرستادیم، هیچ کار رایگانی انجام نمی‌دادیم ولی آنقدری تمرکز روی پروژه خاص می‌گذاشتیم که نتیجه عالی بود و مشتری علاقه مند به پرداخت به ماه بود.

برند خود را تکان دهید!

اگر راستش را بخواهید من اهل عمل کردن هستم و هرچند کتاب‌های کسب‌ و کار بسیاری را خوانده‌ام ولی جنگیدن در خط مقدم برایم بسیار لذت بخش‌تر است. برای برندسازی کسب و کار خود کار را با نوشتن اغاز کنید. همه تحقیقات نشان می‌دهند اگر هدفی را بنویسید سریع‌تر به آن دست می‌یابید. پس به سوالات زیر به خوبی پاسخ دهید:

  • کار مورد علاقه من برای انجام دادن و فروختن آن چیست؟
  • پرسودترین کاری که انجام می‌دهم و می‌توانم آن را بفروشم چیست؟
  • آیا می‌توانید کسب‌وکارتان را بر حول همین کار بنا کنید؟
  • کدام یک از مشتریان‌تان را بیشتر از بقیه‌شان دوست دارید؟ تصور کنید همه مشتریان‌تان اینگونه باشند، آنوقت چه اتفاقی میافتاد؟